• دوشنبه 3 دی 03


شعر مدح علی اصغر(باغ مي سوزد در آتش اي دريغا آب نيست)

2789

باغ مي سوزد در آتش اي دريغا آب نيست
فصل بي تابي است اينجا غنچه ها را تاب نيست
يک نيستان ناله مي جوشد از اين دشت بلا
يک چمن گل مي رود از دست، اما آب نيست
بانگ هل من ناصر من بي جواب است اي دريغ
در طواف خيمه ها لبيکي از اصحاب نيست
در حريم عشق تنها مانده يک ششماهه گل
کز شرار تشنه کامي خرّم و شاداب نيست
اي هماي آسمان پرواز من با من بيا
جز تو ديگر تشنه ي وصلي در اين محراب نيست
گز کسي بر رويت اي گل شبنم آبي نزد
ديده بگشا گوهر اشک آنقدر ناياب نيست
گاه احرام آمد و نزديک شد ميقات وصل
غنچه ي نشکفته ام برخيز وقت خواب نيست
مي برم شايد بسوزد بر تو قلب آفتاب
گر چه مي بينم به رويت رنگ چون مهتاب نيست
مي کنند آهسته نجوا برگ ها در گوش هم
اي گل زهرا گلوي نازکت را تاب نيست
ظلم اين نامحرمان ما را از او محروم ساخت
ور نه بي مهر و وفايي در مرام آب نيستشش
شاعر:شفق

  • پنج شنبه
  • 19
  • بهمن
  • 1391
  • ساعت
  • 17:13
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران