• دوشنبه 3 دی 03


شعر شهادت حضرن زهرا (س) ( گل بودی اما بوی خاکستر گرفتی)

2838

گل بودی اما بوی خاکستر گرفتی
آه ای فرشته بین شعله پر گرفتی
با این سرانگشتی که تاول زد در آتش
امشب گره از موی این دختر گرفتی
با من غریبی می کنی در خانه وقتی
چشمت به من افتاده چادر سر گرفتی

 

ای کاش می مردم نمی دیدم چه زخمی
از ضربه های محکم این در گرفتی
پروانه ها را با تب و تابت مسوزان
با لاله هایی که بر این بستر گرفتی
با دستمال بستۀ دور سر خود
جان مرا ای جان من دیگر گرفتی
دلواپس گلبرگ هایت مانده ام من
حالا که ای گل بوی خاکستر گرفتی
شاعر : علیرضا لک

 

  • شنبه
  • 21
  • بهمن
  • 1391
  • ساعت
  • 7:32
  • نوشته شده توسط
  • feiz

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران