مخزن سِرّ خدا را چو عدو سینه شکست
آه برخاست بر افلاک که، آیینه شکست!
این همان آینهی غیب نمای ازلیست
که در او شعشعهی نور نبیّ ست و ولی ست
این همان سینهی سیناست که در وادی طور
صد چو موسی اَرِنی گو نپذیرد به حضور
این همان طور تجلی ست که هنگام شهود
بر رخ عارف سالک درِ اشراق گشود
حیف و صد حیف! که این آینه را بشکستند
درِ اشراق و تجَلّی به رخ ما، بستند
کاش آن دم که عدو مرکب کین را میراند
قلب هستی به همان دم ز طپیدن، میماند
نوبت دبدبهی دشمن بد اختر بود
که عدو، دایهی دلسوزتر از مادر بود!
شاعر : محمد علی مجاهدی - پروانه
- شنبه
- 21
- بهمن
- 1391
- ساعت
- 7:48
- نوشته شده توسط
- feiz
ارسال دیدگاه