به روی قبر زهرا گفت با چشم پر آب امشب:
تو در زیر تراب و دیده گریان بوتراب امشب!
تو و زین پس بهشت جاودان و وصل پیغمبر
من و این سینۀ سوزان و این قلب کباب امشب!
نخواهد رفت از یاد، آن رخ نیلی که من دیدم
به جان من مگو این قصه با ختمی مآب امشب!
یتیمانت پریشانند از هجرانت ای زهرا!
نمیآید به چشم زینب بی تاب، خواب امشب
مگو حوران جنت را ز بازوی کبود خود
خدا را، زآن که میترسم شود جنت خراب امشب!
دلم شد آب از داغ تو، اشک از دیده جاری شد
نشستم در میان آتش و هستم در آب امشب!
شاعر : محمد خانیآبادی - عماد
- شنبه
- 21
- بهمن
- 1391
- ساعت
- 7:59
- نوشته شده توسط
- سیده زینب فیض
ابراهیم
باعرض سلام بسیارعالی
ولی
دست چو پیش کسان میکنی دراز
پل بسته ای که بگذری ازآبروی خویش چهارشنبه 25 بهمن 1391ساعت : 03:42