من آن شاخه گل افسرده بودم
که در نشکفتگی پژمرده بودم
ز سوز سینه ام می نالم ای کاش
که در پشت همان در مرده بودم
چنان از ضرب سیلی رفتم از هوش
که راه خانه را گم کرده بودم
مغیره گر نبود در آن کشاکش
علی را من به خانه برده بودم
نمودم روی خود مخفی ز مولا
ز دشمن چون که سیلی خورده بودم
اگر دشمن نمی شد سدّ راهم
علی را من به خانه برده بودم
شاعر : قاسم ملکی
- شنبه
- 21
- بهمن
- 1391
- ساعت
- 8:27
- نوشته شده توسط
- feiz
ارسال دیدگاه