• دوشنبه 3 دی 03


شعر شهادت حضرت زهرا (س) ( زهرا که بود بار مصیبت به شانه‏اش )

3166
1

زهرا که بود بار مصیبت به شانه‏اش
 مهمان قلب ماست غم جاودانه‏اش
دریای رحمت است حریمش، از آن سبب
 فلک نجات تکیه زده بر کرانه‏اش
شب های او به ذکر مناجات شد سحر
 ای من فدای راز و نیاز شبانه‏اش
باللَّه که با شهادت تاریخ، کس ندید
 آن حق کُشی که فاطمه دید از زمانه‏اش
می‏خواست تا کناره بگیرد ز دیگران
 دلگیر بود و کلبۀ احزان، بهانه‏اش
تا شِکوه‏ها ز امّت بی مهر سر کند
 دیدند سوی قبر پیمبر، روانه‏اش
افروختند آتش بیداد آن چنان
 کآمد برون ز سینۀ زهرا زبانه‏اش!
آن خانه‏ای که روح‏الامین بود محرمش
 یادآور هزار غم است آستانه‏اش!
گلچین روزگار از آن گلبن عفاف
 بشکست شاخه‏ای که جدا شد جوانه‏اش!
شرم آیدم ز گفتنش، ای کاش می‏شکست
 دستی که ماند بر رخ زهرا نشانه‏اش!
تنها نشد شکسته دل از ماتمش، علی
 در هم شکست چرخ وجود استوانه‏اش
گرید علی که بر بدن ناتوان او
 دشمن اثر گذاشته با تازیانه‏اش!
رازی ست در وصیّت زهرا، که نیمه شب
 مولا به خاک می‏سپرد محرمانه‏اش
شاعر : محمد جواد غفور زاده - شفق

  • دوشنبه
  • 23
  • بهمن
  • 1391
  • ساعت
  • 18:28
  • نوشته شده توسط
  • feiz

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران