کوچه ای بی صدا و یک مادر
	 عده ای بی حیا و یک مادر
	 پسرش داشت صحنه را می دید
	 سیلی بی هوا و یک مادر
	 نه فقط تازیانه و سیلی
	 سیلی و ناسزا و یک مادر
	 موی او شد سفید در کوچه
	زخم ها طعنه ها و یک مادر
	 جای یک دست روی صورت او
	 دست نامردها و یک مادر
	 کینه دارند از علی این ها
	 حملۀ کینه ها و یک مادر
	 ناگهان راه خانه را گم کرد
	 ناله ای بی صدا و یک مادر
	 آخرِ روضه است این جمله
	 عده ای بی حیا و یک مادر
	شاعر : سید علی محمد نقیب
- دوشنبه
- 23
- بهمن
- 1391
- ساعت
- 18:32
- نوشته شده توسط
- سیده زینب فیض

 
                 
                 
  
   
  
  
  
  
  
  
                                 
                                 
                                 
                                 
                                 
                                
 
     
     
     
     
                
                
ارسال دیدگاه