رها کنید مرا زین خیام تا بروم
دو بال خویش گشوده سوی خدا بروم
عموی من که به چنگال خصم افتاده
دگر چه جای سوال است من کجا بروم
ببین که سایه ی قاتل به صورتش افتاد
هجوم برده سرش را کند جدا بروم
مرا به راه عمو نذر کرده بابایم
برای انکه کنم نذر او ادا بروم
میان هر رگ من خون دست عباس است
به عشق آنکه شوم مثل او فدا بروم
تمام ترس من از بعد عصر عاشوراست
که در میان اسیران زکربلا بروم
من و نگاه به روی کبود ناموسم
همان خوش است که بر روی نیزه ها بروم
- چهارشنبه
- 25
- بهمن
- 1391
- ساعت
- 16:6
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه