قربان زخم حنجرت، ای بابا، ای بابا
گردد سکینه دخترت، ای بابا، ای بابا
بـــابا چرا سر در بدن نداری، نداری
بــــابا چرا بر تن کفن نداری، نداری
بابـــا چرا با من سخن نداری، نداری
رنجیــده از من خاطرتف ای بابا، ای بابا
بــــــــــابا سرت را از جفا بریدند، بریدند
بابا تنت در خاک و خون کشیدند، کشیدند
بابــــــــا ز خنجر پهلویت دریدند، دریدند
د پاره گــشته پیکرت، ای بابا، ای بابا
بابا کجا شد بــــــــــــا وفا عمویم، عمویم
بـــــــــــــــابا کجا شد اکبر نکویم، نکویم
بـــــــــابا کجا شد قاسم مه رویم، مه رویم
کو عون و چون شد جعفرت، ای بابا، ای بابا
بـــــــــــــابا کدامین مُرتد ستمگر، ستمگر
بـــــبریده حلق نازکت، ز خنجر، زخنجر
بـــــــــــــــــــــــــابا کدامین ظالم بد اختر
ببریده از پیکر ســـرت، ای بابا، ای بابا
بابا پس از تو ای پـــــــــــــدر یتیم، یتیم
بـــــــــــابا بدست کوفیان اسیرم، اسیرم
بـــابا چه خوش از بعد تو بمیرم، بمیرم
گــردم به قربان سرت، ای بابا، ای بابا
- یکشنبه
- 6
- اسفند
- 1391
- ساعت
- 17:9
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه