ای روح تو قبله ی خلایق
یا حضرت کاشف الحقایق
ارکان علوم ، پای بستت
سررشته نه فلک به دستت
دریای معالم و معانی
استاد کتاب آسمانی
نطق تو به علم ، ارتقا داد
بر نهضت کربلا بقا داد
مفتاح نجات ، مذهب تو
اسلام رهین مکتب تو
عرفان وطریقت و بصیرت
دلباخته ی ابو بصیرت
حاکم به زمان اشاره تو
استاد جهان ، زراره تو
آوای ملک ، ندای درست
بنشسته رسل به پای درست
هارون تو در تنور آتش
گل سبزه کند زنور آتش
جانبخش وجود ، مرده تو
منصور شکست خورده تو
هم زمره ی اولیا
مطیعت هم کعبه ی انبیا بقیعت
درمحفل بحث مؤمن طاق
آیه تست شاگرد بلند پایه ی توست
باید چو تویی ، امام دیگر
کآید به جهان هشام دیگر
آن کو که به سن نوجوانی
شد پیر معانی و مبانی
از کرسی درس تو نمایان
استاد چو چابرین حیان
محصول مقدس بیانت
حمران و مفضّل و ابانت
من نور زمکتب تو دارم
با مذهب این و آن چه کارم
افسوس که حرمتت شکستند
پیوسته دلت زکینه خستند
از خانه برون به حال خسته
بردند تو را ، دو دست بسته
دشنام زخصم خود شنیدی
شب در پی مرکبش دویدی
با پا و سر برهنه آن شب
جانت زالم رسید برلب
بردند تو را به قصر حمرا
لرزید به خلد ، قلب زهرا
منصور تو رانمود تحقیر
برکشتن تو کشید شمشیر
چون دید نبی کند نگاهش
لرزید تن و دل سیاهش
دردا که تو را به قهر کشتند
آخر زشرار زهر ، کشتند
اندام تو قطره قطره شد آب
رفتی زشرار زهرا از تاب
سوگند به قبر بی چراغت
پیوسته به قلب ماست داغت
بزم غم تو ، مدینه ماست
قبر تو هماره سینه ماست
شاعر:غلامرضا سازگار
- سه شنبه
- 8
- اسفند
- 1391
- ساعت
- 5:51
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه