ز سوز غم پر پروانه می سوخت
ز داغ لاله ای گلخانه می سوخت
وجودش را شرر زد آشنایی
که از دورش دل بیگانه می سوخت
بنوشید آب از پیمانه ی زهر
دل پاکش از این پیمانه می سوخت
ز آوای جواد آن جان زهرا
نهال گلشن جانانه می سوخت
میان حجره بود و ناله می کرد
به حال وی دلی آنجا نمی سوخت
- سه شنبه
- 8
- اسفند
- 1391
- ساعت
- 6:46
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه