• شنبه 8 اردیبهشت 03


شعر شهادت حضرت زینب(ای برادر جان مادر)

3591
2

ای برادر جان مادر
از روی نی کن نظاره
کودکانت جام پاره
من چه گویم دشمن تو
برده یغما گوشواره
عدو زد آتش خیمه  را
سرت شد ماه نیزه ها
رقیه گم شد در صحرا
سالار زینب یا حسین
یابن امی یا حبیبی
تو ذبیح البالقفائی
تو شهید کربلائی
ای گل یاس گو به عباس
مرگ من از ره رسیده
دشمنت معجر کشیده
بس که چشمش گشته کم سو
جز لگد چیزی ندیده
اسیر موج غمهایم
میان دشمن تنهایم
شکسته کل اعضایم
سالار زینب یا حسین
یابن امی یا حبیبی
تو ذبیح البالقفائی
تو شهید کربلائی
بی قرارم بی بهارم
بین نا محرم نشستم
دشمن از کین بسته دستم
دختر زهرایم اما
کوچه گرد کوچه هستم
نمازم باشد بنشسته
چو زهرا دستم بشکسته
ز طعنه ها گشتم خسته
سالار زینب یا حسین
یابن امی یا حبیبی
تو ذبیح البالقفائی
تو شهید کربلائی
نور عینم ای حسینم
صحن پاکت کرده مستم
عاشق شش گوشه هستم
با امیدی آمدم من
بر در خونت نشستم
بهشتم صحن نیکویت
دلم مست مست رویت
شده مهرم خاک کویت
سالار زینب یا حسین

  • چهارشنبه
  • 9
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 13:11
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران