مران ساربان، کاروان عزا را 2
ببین غرق خون، جسم خون خدا را
بـــــــــــــــده مهلتی تا که گریه کنم
حســــین من، ای عزیز دلِ من 2
سَرش را مـــــزن، روی نیزۀ کینه
نما شــــرمی از، روی زردِ سکینه
ببینم یتیمــــــــــــــــــانِ خود خجلم
حسیــــــــــــن من، ای عزیز دل من
- پنج شنبه
- 10
- اسفند
- 1391
- ساعت
- 7:9
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه