این طفل شیرخواره همه لشکر من است
در بیـن سی هـزار سپه، یـاور من است
یـک بـاغ لاله هـدیه به محبوب کردهام
این شیرخواره دسته گلِ آخـرِ من است
خونی کز آن جمال خدا گشت لالهگون
بـاور کنید خـون علیاصغرِ مـن است
ایـن طفـل شیر را مشمارید شیرخوار
من مصحف خدایم و این کوثر من است
مـن سینه چـاک سنگر سـرخ شهادتم
این است آن شهید که همسنگر من است
ایـن اسـت آن شهیـد کـه با بیزبانیاش
تـا صبـح روز حشـر پیامآور من است
جسمش به روی دست من و مرغ روح او
پـرواز کـرده در بغـلِ مـادر مـن است
چون شمعِ سوخته شده از قحط آب، آب
آبـی اگر که خورده ز چشمِ تر من است
خواهید اگر کنید پس از این زیارتش
قبرش به روی سینة غمپرور من است
«میثم» شـرارة دل مـا را کشد به نظم
با سوزِ سینه، تشنه لبِ ساغر من است
شاعر : حاج غلامرضا سازگار
- دوشنبه
- 22
- آذر
- 1389
- ساعت
- 15:5
- نوشته شده توسط
- سعید رضایی
ارسال دیدگاه