سر راه تو نشستم به تمنای نگاهی
چه شود عاقبتم را ز خدا خیر بخواهی
«سالك برّك بی»خوانده ام ودرس گرفتم
كه مرا داده ای از روز ازل فیض پناهی
با لباسی كه برای غم جد ّتو بپوشم
یاهمین رنگ سیاهش ز دلم رفته سیاهی
آمدم تا كه بگویم سر یارم به سلامت
تسلیت بر تو بگویم همره ناله وآهی
گر نگاه تو نباشد به خدا هیچ نماند
نه امانی نه قوامی نه ثباتی وسپاهی
عزت عشق عیان است دراین ماه حسینی
چه شود امر فرج را ز خدا خود تو بخواهی
شاعر:جواد حیدری
- شنبه
- 12
- اسفند
- 1391
- ساعت
- 5:46
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه