دل شكسته، تن خسته، نفسش بالا نمی یاد
به زیر لب، می گه زینب، حالم اصلاً جا نمی یاد
یاعلی ورد زبونم، تا سحر بیدار می مونم
واسه ی دل توو ،دل خودم ،قرآن می خونم
خسته جونم ،نمی تونم، موهاتو شونه كنم من
باقد خم ،دل پر غم ،ترك این خونه كنم من
مادر و داغ جوونی، مادر و پهلوی خونی
ازفشار در و از، ضربه ی ثانی، شده قامتش كمونی
چرا مادر، ضربه ی در ،تو رو نقش روی زمین كرد
درد پهلوت، زخم بازوت، دل بابارو غمین كرد
فاطمه چراغ خونم ،بی تو زنده نمی مونم
واسه ی دل توو ،دل خودم قرآن می خونم
شاعر:سیب سرخی
- چهارشنبه
- 16
- اسفند
- 1391
- ساعت
- 7:35
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه