من که پرپر می زنم ، تشنه لب در لانه ام
بر علی موسی الرضا من گل یک دانه ام
من جوادم
جان بدادم
تشنه لب در لانه ام
همسر بیگانه ام ، با کنیزان دف زند
می دهم من جان ز کف او به شادی کف زند
دلم کبابم
رفته تابم
همسرم شد قاتلم
از شراره زهر غم ، سینه ام شد چاک چاک
من لبم خشکیده او، آب ریزد روی خاک
همچو جدم
گویم هر دم
العطش تا جان دهم
من که همچون شمع و ، سوزد از پا تا سرم
بر مشامم می رسد بوی عطر مادرم
در بر من
مادر من
آمده وقت وصالم
- دوشنبه
- 21
- اسفند
- 1391
- ساعت
- 6:34
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه