عباس عباس بی تو قلبم می گیره
عباس عباس حسین داره می میره
تو که داداش با وفایی
تو رشادت انگشت نمایی
واسه برگشتنت رقیه
چشم براهه تا تو بیایی
رقیه از دنیا سیره
تو نیای بی تو می میره
داداشم بلند شو از جا
خیمه هامون خون بگیره
اونایی که نمی گریزند
با تیرای سمی و تیزن
به حال دستای بریدت
بازوهات اشک خون می ریزن
ابروی کشیده ی تو
فرق خون دیده تو
دلمو آتیش کشیده
دستای بریده تو
می گیرم تاب و توون از تو
ریخته خون بی امون از تو
اگه تیر از چشات در آرم
فواره می زنه خون از تو
جرم عاشقی همینه
خون فرقت رو زمینه
تو را من نبردمت که
زینبم تو را نبینه
- سه شنبه
- 22
- اسفند
- 1391
- ساعت
- 4:27
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه