رفتی و مانده در دلم نالۀ بیصدای تو
چه زود مستجاب شد فاطمه جان دعای تو
تو تا حیات داشتی بهر علی گریستی
علی به طول عمر خود گریه کند برای تو
دست خزان رسید و زد لطمه به برگ یاس من
کاش کبود میشدی صورت من به جای تو
بعد شهادت تو چون وارد خانه میشوم
مینگرم به هر طرف میشنوم صدای تو
بود من و نبود من، رکن همه وجود من
با چه گناه پشت در شکست دندههای تو
روز ز پا نشستهای روز دو دیده بستهای
شب ز چه رفت زیر گل روی خدا نمای تو
تویی که با نثار جان گشود بین دشمنان
بازوی بستۀ مرا دست گرهگشای تو
هم زره علی شدی هم سپر علی شدی
فدایی ره علی، علی شود فدای تو
تو زیر تازیانهها دویده در قفای من
چهار طفل نازنین دویده در قفای تو
قسم به اشک ماتمت قبول کن که میثمت
ریخته با شرار جان پارۀ دل به پای تو
شاعر:غلامرضا سازگار
- جمعه
- 2
- فروردین
- 1392
- ساعت
- 11:38
- نوشته شده توسط
- علی
ارسال دیدگاه