• دوشنبه 3 دی 03


اشعار شهادت حضرت زهرا(س)،(تا چند دسته گل شود امشب نثار تو)

3723
1

تا چند دسته گل شود امشب نثار تو

خون گریه میکنم سر خاک مزار تو

 

برخیز و موج چشم ترم را نگاه کن

شمعی نداشتم جگرم را نگاه کن

 

مادر ز جای خیز که مهمانت آمده

مهمان دلشکسته و گریانت آمده

 

اینکه نشسته است کنارت حسین توست

این بی قرار گرم زیارت حسین توست

 

برخیز و حالی از پسر کوچکت بپرس

حال بقیه را هم از این کودکت بپرس

 

رفتی و نیستی که ببینی برادرم

هر روز آب میشود از غصه در برم

 

بر سینه اش گرفته حسن چادر تو را

گوید مدام زیر لب ای وای مادرم

 

ار لحظه ای که رفتی از این خانه تاکنون

شانه نخورده است به گیسوی خواهرم

 

از اینکه بغض کرده و خانه نشین شده

ترسم که جان دهد پدرم در برابرم

 

آیا تو بر حسین جوابی نمیدهی؟

تشنه رسیده کاسه آبی نمیدهی؟

 

برخیز و با حسین ز بازو سخن بگو

از دردِ زخم سینه و پهلو سخن بگو

 

مادر بگو که خوب شده زخم ابرویت؟

بهبود یافته آن چشم کم سویت؟

 

یادم نرفته بر در و دیوار خوردنت

یادم نرفته سیلی بسیار خوردنت

 

یادم نرفته روی زمین دست و پا زدی

بابا نبود خادمه ات را صدا زدی

 

رفتی و ماند خاطره هایت برای من

زنده شود عزای تو در کربلای من

 

یعنی که بعدها تو می آیی به دیدنم

در قتلگاه وقت سر از تن بریدنم

 

وقتی که رفت بر سر نیزه سرم بیا

وقت هجوم اسب روی پیکرم بیا

 

فکر رباب باش که در بین سلسله است

وقتی می افتد از سر نی اصغرم بیا

 

نیمه شب است و قافله در دشت می رود

افتد ز روی ناقه اگر دخترم بیا

 

علی صالحی

  • شنبه
  • 3
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 4:27
  • نوشته شده توسط
  • علی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران