تنی که سوخته باشد به آب حساس است
چنین تنی به رخ آفتاب حساس است
مریض نیمه شب از سوز درد می نالد
اگرچه خواب ندارد به خواب حساس است
کسی که دلخوشی اش کنج بستر افتاده
سلام اگر بدهد بر جواب حساس است
تمام چادر مادر به کوچه خاکی شد
به خاک چادر او بوتراب حساس است
کسی که پشت در خانه در خطر بوده
به آتش و به در و اضطراب حساس است
همیشه پنجه دست شکسته مادر
به وزن دسته این آسیاب حساس است
اگرچه سوخت ولی چادرش نیفتاده
یقین که مادرمان بر حجاب حساس است
پس از گلی که میان فشار در بوده
علی همیشه به بوی گلاب حساس است
وجبرئیل که بیت علی بهشتش بود
به خانه و به بنای خراب حساس است
مهدی نظری
- شنبه
- 3
- فروردین
- 1392
- ساعت
- 4:52
- نوشته شده توسط
- علی
ارسال دیدگاه