چشمان تارم طاقت دیدن ندارد
جادارد از این صحنه عالم جان سپارد
مادر میان آتش افتاده خدایا
کاری کن این لحظه کمی باران ببارد
**
بابا مگر که میشود این در نسوزد
من سعی کردم سوره کوثر نسوزد
اما دوباره آتش در گر گرفته
بابای من کاری بکن مادر نسوزد
**
مادر بیفتد کنج خانه درد دارد
این گریه های مخفیانه درد دارد
میخواست برخیزد ز جایش باز افتاد
جای غلاف و تازیانه درد دارد
**
پدرم بود ولی مادر ما سیلی خورد
به گمانم که رخ شیر خدا سیلی خورد
پنج انگشت که به صورت او خورد نوشت
گوئیا پنج تن آل عبا سیلی خورد
- چهارشنبه
- 28
- فروردین
- 1392
- ساعت
- 4:26
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه