• جمعه 2 آذر 03


شعر حضرت قاسم بن الحسن(گُلی که رفته ای اما گلاب برگشتی)

1291
1

 گُلی که رفته ای اما گلاب برگشتی
چو آب رفته ای و چون شراب برگشتی
پُر از سؤال به میدان قدم گذاشتی و
ز سُم ِ اسب گرفتی جواب، برگشتی
روان شده بدنت بین ِ دست هایِ عمو
بلند کردمت اما چو آب برگشتی
ستاره یِ حرمم بوده ای تو تا دیشب
قَدَت کشیده شد و ماهتاب برگشتی
به هم تنیده و پیچیده گشته پیکر ِ تو
شبیه موت، پُر از پیچ و تاب، برگشتی
چه آمده سرت از چشمْ زخم ِ این لشگر
چرا ز معرکه‌ات بی نقاب برگشتی؟!
به روی خاکِ بیابان که جای خواب نبود
رسیده ایم به خیمه، بخواب، برگشتي
شاعر:محمد رسولی

  • پنج شنبه
  • 8
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 7:51
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران