من رسول حرمم نامه رسان حسنم
پیك لبیك پدر، بلبل شیرین سخنم
نامه دارم ز پدر، دست خط خون جگر
تا شوم جای پدر یار تو با جان و تنم
پدرم داده چنین بهر تو پیغام سروش
كه شود یار تو در كرب و بلا یاسمنم
در فصاحت چو حسن گاه شجاعت چو حسین
رزمآموز اباالفضل، یلی ممتحنم
بیقرار از سخن خاطرهآموز توأم
كه هنوز اشك فشان از غم بیت الحزنم
دیگرم طاقت ماندن به حرم نیست عمو
در ره پاك تو آمادۀ خون ریختنم
دست از نصر ولا بر نكشم واللّهِ
نیستم كودك خیمه كه یلی صف شكنم
پهلوانم من و شاگرد علی اكبر تو
كشتن ازرِق شامی ست به یك تاختنم
بهتر آن است كفن پوش تو ای یار شوم
ز رهت دست نگیرم، زرهم شد كفنم
رنگ و بوی حسنی دارم و بر چهره نقاب
زآن كه آیینۀ خورشیدم و مشك ختنم
شمهای رزم علی وار نشان باید داد
تا ببینند شِگرد عَلَم انداختنم
گر چه در حلقۀ حصر سپه كوفه روم
نیست خوفم ز قتال، عاشق جان باختنم
ای عمو زیر سم اسب اگر تن دادم
نیتم بود كه قبل از تو شود خُرد تنم
زیر شمشیر و سنان در وسط گرد و غبار
میدرخشد تن سرخم كه عقیق یمنم
چه امامی چه قیامی چه وداعی چه دمی
سر به زانوی پدر دارم و رضوان وطنم
شاعر:محمود ژولیده
- پنج شنبه
- 8
- فروردین
- 1392
- ساعت
- 12:30
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه