لالهي خشك شده ! زينت صحرا شدهاي
باغبان نيست ببيند كه چنين وا شدهاي
برگ برگ بدنت ريخته دورم ، قاسم
بر زمين مانده و پا خوردهاي و تا شدهاي
سنگها نُقل شدند و به سرت پاشيدند
تازه دامادِ عمو...بَهْ..! كه چه زيبا شدهاي
آن قَدَر جسم نحيف تو به هم پيچيده
هرچه كه مينِگرم شكل مُعمّا شدهاي
خيز و برگرد به خيمه كه ببيند نجمه
مثل سقّا چه قَدَر خوش قد و بالا شدهاي
استخواني سر راه نفسَت سبز شده
بيجهت نيست كه يادآور زهرا شدهاي
شاعر:علی صالحی
- پنج شنبه
- 8
- فروردین
- 1392
- ساعت
- 13:50
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه