• سه شنبه 4 دی 03


شعر حضرت علی اصغر(ششماهه‌ بود و رنگ‌ جمالش‌ پریده‌ بود)

2380
2

ششماهه‌ بود و رنگ‌ جمالش‌ پریده‌ بود
از هوش‌ رفته‌ یا كه‌ به‌ ناز آرمیده‌ بود
چشمان‌ خود گشود و ز گهواره‌ زد برون‌
هل‌ من‌ معین‌ غربت‌ بابا شنیده‌ بود
او محسن‌ است‌ یا كه‌ از او در نیابت‌ است‌
خاكستری‌ كه‌ حاصل‌ عمر شهیده‌ بود
لب‌ تشنه‌ بود از عطش‌ غربت‌ پدر
آمد ولی‌ به‌ جان‌ غم‌ بابا خریده‌ بود
یك‌ لحظه‌ هم‌ درنگ‌ نكرد خصم‌ خیره‌ سر
انگار تا به‌ حال‌ سپیدی‌ ندیده‌ بود
تیر سه‌ شعبه‌ای‌ كه‌ زد از جنس‌ میخ‌ در
از گوش‌ تا به‌ گوش‌ علی‌ را دریده‌ بود
باور نداشتند، علی‌، دست‌ و پا زند
هجم‌ سه‌ شعبه‌ چون‌ نفسش‌ را بریده‌ بود
آیا شتاب‌ تیر كمك‌ كرد یا حسین‌
خود تیر را ز حنجره‌ بیرون‌ كشیده‌ بود



 

  • یکشنبه
  • 11
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 5:37
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران