لشکر کوفه به اشک بصرم می خندند
همه دیدند شده خون جگرم می خندند
نخل امید مرا چون که ز ریشه کندند
دور تا دور تن گل پسرم می خندند
پاسخ ناله ی من هلهله ی لشکر شد
هر چه گویم : "پدرم ... من پدرم" می خندند
ای جوان بر سر بالین تو من پیر شدم
به خم افتادگی در کمرم می خندند
ز پریشانی جسم تو پریشان شده ام
چون که گم کردم علی راه حرم می خندند
شاعر:رضا رسول زاده
- یکشنبه
- 11
- فروردین
- 1392
- ساعت
- 13:29
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه