• دوشنبه 3 دی 03


شعر شهادت غریب مدینه امام حسن مجتبی از میثم-(اي پسر اول زهرا حسن)

10749
6

اي پسر اول زهرا حسن
سيـدنا سيـدنا يا حسن

صورت تو سوره فرقان و نور
چشم بد از روي دل‌آرات دور

عفو خدا شيفته ياربت
عاشق «العفو» نماز شبت

 


وصف تو ممکن نبوَد با سخن
تو حسني تو حسني تو حسن

طلعت زيبات شده باغ گل
از اثـر بـوسة ختـم رسل

جاي تو آغوش رسول خداست
مرکب تو دوش رسول خداست

بهر تو اي مهر تو خيرالعمل
دوش محمّد شده «نعم الجمل»

تا تو نهي پاي به پشتش، رسول
مانده خم و سجده خود داده طول

آنکه دهد شهد به وحي از دو لب
از لب شيرين تـو نـوشد رطب

روي تـو آيينـة حسـن‌آفرين
يک حسن و اين همه حسن؟- آفرين!

چارم آن پنجي و در چشم من
پنـج تنـي پنـج تنـي پنج تن

جود تو از چشمة بي‌ابتداست
سفره تو مُلک وسيع خداست

اي همه با دشمن خود گشته دوست
خنـده تـو پاسخ دشنام اوست

خشم عدو تا به تو شدّت گرفت
مهر تو از خشم تو سبقت گرفت

هر که شرف از کرم آرد به کف
دست تو بخشيده کرم را شرف

نيست به وصف تو رسا صحبتم
غـرق شـدم در عـرق خجلتم

خالـق خـلقي و خـدا نيستي
فوق ملَک، فوق بـشر، کيستي؟

صبر تو شايسته‌ترين ابتلاست
صلح تو يک نهضت کرب و بلاست

حيف که کشتند تو را دوستان
خـار ستـم در جـگرِ بوستان

شير خدا را پسري يـا حسن
از همه مظلوم‌تري يـا حسن

اي تـو جگر پاره پاره جگر
در بغـل مـادر و جـد و پدر

«جعده»‌ات ارچه دشمن جاني است
قاتـل تـو «مغيره» و «ثاني» است

قلب تو در کوچه شد اي جان پاک
چون سندِ باغ فدک چاک چاک

سـوز درون از سخنت ريـخته
خـون دلـت از دهـنت ريـخته

آه تـو از بـس شرر افروخته
زهر ز سوز جگرت سوخته

نخل وجودت به تب و تاب شد
آب شد و آب شد و آب شد

حلم ز داغ تو زمين‌گير شـد
لالـه تشييع تنـت، تيـر شـد

آن همـه تيـر اي پسر فاطمه
رفـت فـرو در جگـر فاطمه

خار چو بر برگ گل ياس ريخت
خون دل از ديده عباس ريخت

اي سند غربت تـو قبـر تـو
صبر شده خونْ جگر از صبر تو

اشک بده تا کـه نثـارت کنم
گريه چو شمع شب تارت کنم

خـاک رهِ ميثمتـان، «ميثـمم»
با غمتان در دو جهان خرّمم
استاد حاج غلامرضا سازگار

  • دوشنبه
  • 11
  • بهمن
  • 1389
  • ساعت
  • 9:27
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران