نامت بر دهان شهد مصفاست ابالفضل
لب تشنگیت شهره ی دریاست ابالفضل
قندیل دو چشمان تو زیباست ابالفضل
زیبنده ی بر نام تو سقاست ابالفضل
دیگر به حرم تابش انوار نیامد
ای اهل حرم میر و علمدار نیامد
این آه جگر سوخته از قلب رباب است
زینب دلش از گریه ی شش ماهه کباب است
بر تلخی لبهای علی خنده ی ناب است
این عنچه فقط تشنه یک جرعه ی آب است
این صحنه خوشایند سپهدار نیامد
ای اهل حرم میر و علمدار نیامد
این بار به چشمان تو پاییز دگر بود
بر زخم دل شاه نمک ریز دگر بود
در رفتنتان سوز غم انگیز دگر بود
مقصود تو از این سفرت چیز دگر بود
انفاس خوشش بر حرم یار نیامد
ای اهل حرم میر و علمدار نیامد
چون باد رسیدی به نظر تا خود دریا
میدید ترکهای لبت را خود دریا
این بار رجز های تو شد با خود دریا
از شرم تلاطم زده یکجا خود دریا
تکرار تو در واژه ی ایثار نیامد
ای اهل حرم میر و علمدار نیامد
از علقمه بار سفرت را که تو بستی
تیر آمد واین بار غریبانه نشستی
ای وای دگر نیست نه چشمی ونه دستی
رفتی ودل از حضرت ارباب شکستی
دیگر به حرم یار وفادار نیامد
ای اهل حرم میر و علمدار نیامد
از داغ جگر سوز تو خورشید خمود است
حذف تو از این دایره ی معرکه زود است
ای وای که بر فرق تو امضای عمود است
در علقمه دیدار تو با یاس کبود است
دیدار تو آن خواهر خونبار نیامد
ای اهل حرم میر و علمدار نیامد
انگار برادر به لبش زمزمه می خواند
در بین همان ولوله وهمهه می خواند
دستی به کمر می زد و در علقمه می خواند
شاید به کنار پسرش فاطمه می خواند
سقای حسین سید وسالار نیامد
ای اهل حرم میر و علمدار نیامد
- چهارشنبه
- 14
- فروردین
- 1392
- ساعت
- 15:41
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه