• سه شنبه 15 آبان 03


شعر حضرت عباس((( بعد از تو آب، معني درياشدن نداشت)))

1595

(( بعد از تو آب، معني درياشدن نداشت))
گُم بود در خجالت و پيداشدن نداشت
بي بوي رويت اي مهِ يكتاي هاشمي
(( شب مانده بود و جرأتِ فرداشدن نداشت))
هر كس كه آب داد به دستان تشنگان
بي إذن تو اجازه ي سقّا شدن نداشت
در   بينِ  نوكرانِ  به  اربابمان  كسي
غير از  شما  لياقت  آقا شدن  نداشت
با    بودنَت   ميانِ   سپاهِ   حسينيان
اربابِ   ما   تفكّر  تنها شدن  نداشت
كرب و بلا ،  اگر كه علمداريَت  نبود
در چشم زينب اين همه زيبا شدن نداشت
جانبازي و رشادت و عشقت اگر  نبود
امُّ البنين ،  تصوّر  زهرا شدن  نداشت
از علقمه رسيدي و  مشكت پُرآب بود
كارَت كه كاش ختمِ به اينجا شدن نداشت
از پشتِ سر به سوي تو تيري روانه شد
زيرا كه با تو قدرتِ همپا شدن نداشت
تيري دگر زِ چلّه گذشت و به مشك خورد
مشكل گشا ! دگر گِرهَت واشدن نداشت
زهرا رسيد و باده ي تو غرقِ ياس شد
جام از دو دست فاطمه...شيداشدن نداشت؟
از  روي  نيزه ها سرت  افتاد بر زمين
انگار  روي  نيزه سرِ جا شدن نداشت
ويران نشينِ شام  ،  همان دختر يتيم
بي ذكرِ نام  تو ، رمقِ پا شدن نداشت
مي گفت عمّه حوصله ي من سرآمده
قدِّ سه ساله سابقه ي تا شدن نداشت
فهميدم  از  شكستن  قدِّ  پدر  كه او
بعد از عمو  تحمّل  بابا شدن  نداشت
پرونده ي ارادتِ اين  شيعه ي (اسير)
بي لطف تو، شرايط امضاشدن نداشت
شاعر : حمید رمی

  • پنج شنبه
  • 15
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 7:21
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران