• دوشنبه 3 دی 03


شعر حضرت عباس(ع)(هیچ کس فکر نمی کرد بیفتی ازپا)

1104
2

هیچ کس فکر نمی کرد بیفتی ازپا
هیچ کس فکر نمی کرد نیایی سقا
آب با دیدن خشکی لبت حسرت خورد
رود گم کرد زتصویر توراه دریا
به وفاداری و حسن و ادب تو عباس
مادری مثل تو ای یار نیارد دنیا
دست های تو سرراه من افتاده بگو
اینکه بیدارم و یا اینکه بود یک رویا
چقدر تیر سراپا ی تورا بوسه زده
نیست زینب که ببیند بدنت شکر خدا
تبر افتاده به جانت که چنین پاشیدی
دیگراز سروقدتو خبری نیست چرا
مژه هایت به سر تیر سه شعبه چسبید
بخدا چشم تورا چشم زدند ای زیبا
می کشم آه کنار تو همه می خندند
بخدا پشت من ازبار غم تو شد تا
چه جوابی بدهم بعد تو درنزد رباب
ببرم مشک تورا پیش سکینه آیا؟
یاس باران شده جسم توزبوی مادر
قبل من فاطمه آمد به کنارت اینجا
خوب شد دیدی که سروصورت اوداشت ورم
بود برصورت او رنگ کبودی پیدا
آمده با غم تو آه سراغ دل من
رفته بر باد پس از تو همه ی معجزه ها
مثل یک معجزه درچند وجب دریک قبر
قامت اوج و دل انگیز تو می گردد جا

 

  • پنج شنبه
  • 15
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 13:6
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران