سقا کریم بود و خدایش کریم تر
در اوج خشم گاهی و گاهی رحیم تر
فرش مسیر علقمه اش بال جبرییل
بال و پر دوباره فطرس گلیم تر
از لابلای زلف پر از عطر یاس او
هر صبح زود ردِّ حضور نسیم ، تر
ابرو کشید درهم و وقت غضب رسید
حالا عذاب اهل شریعه الیم تر
وقتی زکات بندگی از خود گذشتن است
چشمش برای این قضیه یاکریم تر
با لمس دست های تو با بوسه های خویش
موسی به طور علقمه میشد کلیم تر
ذبح عظیم کرببلا را نشانه داشت
از انکسر عبور داده شد و شد عظیم تر
زینب چو دید دست تو بر روی خاک گفت
یادش بخیر مادر ما آن قدیم تر
از شرح حادثه بنظر میرسد چنین
تیری شده به عمق نگاهی مقیم تر
باران تیر لحظه به لحظه شدیدتر
اوضاع مشک لحظه به لحظه وخیم تر
- پنج شنبه
- 15
- فروردین
- 1392
- ساعت
- 16:29
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه