کنار دل و دست و دریا، اباالفضل
تو را دیده ام بارها؛ یا اباالفضل!
تو، از آب، می آمدی، مشک بر دوش
و من، در تو، غرق تماشا؛ اباالفضل!
اگر دست می داد، دل می بریدم
به دست تو، از هر دو دنیا، اباالفضل!
دل از کودکی از فرات، آب می خورد
و تکلیف شب: "آب، بابا، اباالفضل"
تو لب تشنه پرپر شدی، شبنم اشک..
..به پای تو می ریزم، اما، اباالفضل!
فدک، مادری می کند کربلا را؛
غریبی، تو هم مثل زهرا، اباالفضل!
و را هر که دارد، ز غم، بی نیاز است؛
وفا بعد از این نیست تنها، اباالفضل
تو با غیرت و، آب و، دست بریده
قیامت، به پا می کنی؛ یا اباالفضل!
شاعر:ابوالقاسم حسینجانی
- یکشنبه
- 18
- فروردین
- 1392
- ساعت
- 5:10
- نوشته شده توسط
- یحیی
السا