رفتی بدون تو من بی پناهم
پاشیده از هم برادر سپاهم
دلشوره دارم برای تو عباس
خیره شده سمت میدون نگاهم
آه داره از چشام غم میباره
آه رقیه برات غصه داره
دریا به لبهای خشکت اسیره
واسه ترک های لبهات می میره
وقتی که تو آب نخوردی برادر
دیدم فرات از غم آتیش می گیره
آه ندارم دیگه بی تو یاری
آه حرم غرق دل بی قراری
وقتی که افتادی، افتادم از پا
قدّم خمیده کنار تو حالا
اشکام روی صورت تو می ریزه
پاشو که من خیلی تنهام تو دنیا
آه ببین خیمه ها میشه غارت
آه میره خواهرم به اسارت
- پنج شنبه
- 7
- شهریور
- 1398
- ساعت
- 16:15
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
امیر روشن ضمیر
ارسال دیدگاه