• دوشنبه 3 دی 03


شعر شهادت حضرت زهرا(یـار من رفت ولی شِـکوه ز اغـیار نـکرد)

2157
4

یـار من رفت ولی شِـکوه ز اغـیار نـکرد
  با من سوخته دل، درد دل ابـراز نــــکرد
تا نَفَس داشت مرا، از دل و جان یاری کرد
  گر چه کس یاری او، جز من بی یار نکرد
کمر یاری من بست که پــــــهلوش شکست
  بـــی جهت همسر من، تکیه به دیوار نکرد
از فـــــــشار در و دیوار، به من هیچ نگفت
  گِــــــــله از سوز دل و سینه و مِـسمار نکرد
گــــــر چه از ضرب لگد محسن گشت شهید
   در بـــــــــــــــرِ دیده من، دیده گهربار نکرد
بازویش گشت کبود، از اثر ضــرب غـــلاف
  غــــــیر غسل کس مرا آگه ار این راز نکرد
سیلی از دست عدو خورد مرا تا دم مــــــرگ
  واقف از ســــــوز دل و زردی رخسار نکرد
آخر این غم مرا می کشد ای مـــــــــــرگ بیا
  کــــــــه ز من خواهشی آن یار وفا دار نکرد
 شاعر:ژولیده نیشابوری

  • یکشنبه
  • 18
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 8:44
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران