دوباره شب شد و سر درد دارد
بمیرم باز مادر درد دارد
پس از فصل پر از غم یک سخن گفت
عزیزم زخم بستر درد دارد
نباید دست زد بر عضو هایش
که آیه آیه کوثر درد دارد
شبی آهی کشید و زیر لب گفت
خدایا مرگ کمتر درد دارد
من از گودی چشمانش گرفتم
که زخم دیده تر درد دارد
حسن تب دارد ودر خواب می گوید
نزن سیلی ستمگر درد دارد
پریسان باش ای گیسو چو بختم
که دیگر دست مادر درد دارد
محسن عرب خالقی
- شنبه
- 19
- فروردین
- 1391
- ساعت
- 6:58
- نوشته شده توسط
- جواد
ارسال دیدگاه