اشـــــکی بــــــــود که به دنیا نمی دهم این است گــوهری که به دریا نمی دهم
گر لحظه ای وصال حبیبم شود نصیب آن لحظه را بـــــه عمر گوارا نمی دهم
عــــمری بـــــود که گوشه نشین محبتم این گوشه را به وسعت صحرا نمی دهم
در سینه ام جــمال علی نقش بسته است ایــــــن ســینه را به سینه سینا نمی دهم
ســـرمایه محبت زهـــــــراست دین من من دیـــن خویش را به دو دنیا نمی دهم
گر مهر و ماه را، به دو دستم نهد قضا یـــــک ذره از محبت زهــــرا نمی دهم
امـــــروز بزم ماتم زهرا بهشت ماست این نـــــقــد را بــــه نسیه فردا نمی دهم
شاعر:سیدرضا موید
- یکشنبه
- 18
- فروردین
- 1392
- ساعت
- 13:27
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه