وبرگ برگ دلم راورق بزن بانو
سری به کلبه ی این مستحق بزن بانو
که واژه های مقدس همه ردیف شوند
وبا حضور شما در غزل عفیف شوند
منم که گم شده ام بی مزار من هستم
به دور محور غم بی قرار من هستم
برای از تونوشتن بهانه می خواهم
واز حضور شما جزدعا نمی خواهم
نشسته بغض که شاید گره گشابشوی
که کوثرانه بباری علاج مابشوی
همین که عطر بهشتت نصیبمان بشود
جواب غربت "امن یجیب..."مان بشود...
به یادتان تن شب بوی یاس می گیرد
وهرکه عاشقتان شد ز شوق میمیرد...
نشسته پشت دری که ...کنیز خانه ی تست
کبوترانه پریده به شوق شانه ی تست
چقدر فصل غریبانه را ورق بزند
دلش گرفته ودردش فقط بهانه ی تست
به آسمان خدا هم اگر نگاه کنی
همیشه ذکر ملائک همان ترانه ی تست
دخیل بستم وتسبیح عشق دردستم
که دانه دانه اش از تربت جوانه ی تست
غریبی آمده بانو مجاورت شده است
به فکر گرمی آغوش مادرانه ی تست
امید بسته به این که سپیده آمدنی ست
که میرسد وبه دستش کلید خانه ی تست...
شاعر:زهرا محمودی
- دوشنبه
- 19
- فروردین
- 1392
- ساعت
- 5:44
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه