• جمعه 2 آذر 03


شعر شهادت حضرت زهرا(تمام دفتر شب در تب سحر می سوخت)

2589

تمام دفتر شب در تب سحر می سوخت
زنی میان غزلهای شعله ور می سوخت
دگر چه فرق که پروانه بود یا ققنوس
بدان که بال و پری داشت پشت در می سوخت
جز این نبود که می خواست اینچنین باشد
اگر که شعله نشین گشته بود اگر می سوخت
چگونه خم نشود، می شود مگر وقتی
ز میخ داغ چنان شد که تا کمر می سوخت
صدای ناله می آمد ولی نفهمیدم
که مادر است در آتش و یا پسر می سوخت
نه فاطمه ست! که با او در آسمان خدا
نشسته حضرت جبریل بال و پر می سوخت
نه خانه بود نه دریا بگو که اقیانوس
بگو که عرش خدا بود سر به سر می سوخت
حدیث خانه و در هرچه بود آتش بود
چه شد که فاطمه از کوچه بیشتر می سوخت
شاعر:محسن ناصحی

  • دوشنبه
  • 19
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 5:51
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران