امشب وقتی زینب حواسشو جمع كرد ،دید مادر داره،بقچه هارو باز می كنه،كَفنارو جدا می كنه،گفت:اینا چیه مادر.این كفن مال منه،می دی بابات علی منو كفن كنه،این كفن مال بابات علیه،می دی داداش حسنت،باباتو باهاش كفن كن،این كفن مال داداش حسنته،می دی حُسینت،برادرشو كفن كنه،یه دفعه دید بقچه رو بست،مگه حسینم كفن نداره،حسین ...........
مداح:سید مهدی میرداماد
- شنبه
- 24
- فروردین
- 1392
- ساعت
- 7:56
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه