زکریا بن آدم گفت: من درمحضر امام رضا(ع) بودم، ناگاه حضرت جواد(ع) فرزند آن حضرت را به حضورش آوردند، او در آن وقت کمتر از چهار سال داشت، وقتی که وارد شد دستش را بر زمین زد و سرش را به طرف آسمان بلند کرد، و مدت طولانی در فکر فرو رفت.
امام رضا(ع) به فرزندش فرمود: «قربانت گردم، چرا در فکر طولانی فرو رفته ای؟»
امام جواد(ع) در پاسخ گفت: به خاطر آن مصائبی که بر مادرم فاطمه(ع) وارد شد! سوگند به خدا، آن دو نفر را از قبر بیرون می آورم سپس با آتش آن ها را می سوزانم، سپس خاکسترشان را در دریا پراکنده می نمایم.
حضرت رضا(ع) فرزندش را به نزدیک خواند، و بین دو چشم او را بوسید و سپس فرمود: پدر و مادرم به فدایت، تو شایسته این امر (امامت) هستی.[1]
[1] - ترجمه بیت الاحزان، ص 156.
منبع: كتاب آتش در حرم
- شنبه
- 24
- فروردین
- 1392
- ساعت
- 12:47
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه