امام صادق(ع) فرمود: چون روز قیامت شود خداوند تمامی اولین وآخرین را در سرزمین واحدی گرد آورد سپس جارچی را فرمان دهد و او صدا زند، چشمانتان را ببندید و سرهای خود را به زیر اندازید تا فاطمه دخت محمد(ص) از صراط عبور کند. پس تمام آفریدگان چشمان خود را فرو خوابانند و فاطمه(ع) در حالی که بر مرکبی از مرکب های بهشتی سوار شده و هفتاد هزار فرشته وی را مشایعت می کنند وارد صحنه محشر شود، سپس در جایگاهی شریف از جایگاه های قیامت توقف کند و از مرکبش فرود آید و پیراهن خون آلود حسین بن علی(ع) را به دست گیرد و گوید: ای پروردگار من، این پیراهن فرزند من است، و تو می دانی که با او چه ها شد!
از جانب خداوند ندا آید: ای فاطمه! من خرسندی تو را خواهانم. عرض می کند: ای پروردگار من، برای من از قاتلش انتقام بگیر. خداوند متعال به پاره ای از آتش فرمان دهد، از دوزخ بیرون امده و تمام کشندگان حسین بن علی(ع) را مانند پرنده ای که دانه از روی زمین بر می چیند می رباید؛ سپس همه را به سوی آتش می برد و آنان در آتش به انواع عذاب معذب شوند. آن گاه فاطمه(ع) بر مرکب خود سوار شود و در حالی که فرشتان مشایعت کننده با او هستند و فرزندان آن حضرت از جلو و دوستان فرزندانش در طرف راست و چپ وی می باشند، داخل بهشت می گردد. [1]
امام باقر (ع) می فرماید:
«به خدا سوگند ای جابر! در روز قیامت حضرت فاطمه(ع) مانند پرنده ای که دانه خوب را از بد جدا می سازد، شیعیان و دوستداران خود را بر گرفته نجات می دهد. هنگامی که شیعیانش با آن حضرت نزدیک در بهشت می رسند، خداوند در دل های آنان می افکند که برگردید و بنگرید، همین که برگشته و توجه می کنند، خداوند متعال می فرماید: ای دوستان من! چرا برگشته اید با این که من در بین شما فاطمه دختر حبیبم را به شفاعت پذیرفته ام؟
می گویند: پروردگارا! دوست داریم که قدر و منزلت ما در چنین روزی شناخته شود. خداوند متعال می فرماید: برگردید و ببینید چه کسی شما را به خاطر دوستی فاطمه دوست داشته است، ببینید چه کسی شما را به خاطر محبت فاطمه اطعام کرده است. بنگیرید و ببینید چه کسی شما را به خاطر دوستی فاطمه لباس پوشانیده است، بنگرید چه کسی شما را به خاطر دوستی فاطمه یک بار سیراب کرده است، بنگرید چه کسی غیبتی را از شما به خاطر دوستی فاطمه برگردانده است، دستش را گرفته او را داخل بهشت کنید!
بعد فرمود: به خدا سوگند، در بین مردم کسی جز شک کننده یا کافر و یا منافق باقی نخواهد ماند...»[2]
[1] - امالی شیخ مفید، ترجمه استاد ولی، ص 143.
[2] - بحارالانوار، ج 43، ص 65.
منبع: كتاب آتش در حرم
- شنبه
- 24
- فروردین
- 1392
- ساعت
- 12:57
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه