روح و روان عالم از روح روان مادر است
جان جهان و جان من بسته به جان مادر است
تیغ مکش به روی او پاس ادب نگاهدار
نالۀ صبح و آه شب تیر و کمان مادر است
خواهی اگر روی بهشت بوسه بزن به پای او
چشمۀ پاک سلسبیل اشک روان مادر است
باغ و بهار عمر او وقف تو گشته ای جوان
طنعه مزن به پیری اش فصل خزان مادر است
غره مشو به شهرتت داده خدای قدرتت
نام و نشان هر کس از نام نشان مادر
ناز تو او کشیده است گر گله می کند مرنج
به ز هزار مرهمی زخم زبان مادر است
شاعر:ولی الله کلامی زنجانی
- دوشنبه
- 26
- فروردین
- 1392
- ساعت
- 14:11
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه