• چهارشنبه 28 آذر 03

 حسن لطفی

متن شعر فاطمیه -(اُمید خاک و خورشید تا ابر و باد زهراست )

17

اُمید خاک و خورشید تا ابر و باد زهراست 
حاجاتِ هیچ ما و   لطفِ زیاد زهراست

تنها نه دست ما را پُر کرده است امروز
چشم امید ما در روزِ معاد زهراست

ما همچو برگ ریزان  چون ابرها گریزان
آورد آنکه ما را  در اتحاد زهراست 

ارث از مکارمِ او  برده است هر امامی
آری کریم زهرا  آری جواد زهراست

آن‌کس که وقت فتنه  بازیِ خصم روکرد
آن‌کس که فرصتی بر  دشمن نداد زهراست

در زیرِ چادرِ او  حرف از شکست، هیهات
بی او تنفسِ ما یک دم مباد، زهراست!

وقت مصاف مولا می‌رفت با دل قرص 
می‌دید آنکه پشتش می‌ایستاد زهراست

ای شهرِ سرد و سنگی بی مهری و دو رنگی 
آنکه تو را درآورد از انجماد زهراست

ما را یتیم کرده آن کس که زد به رویش
یک عمر گریه زهرا  یک عمر داد زهراست

هیزم به روی هیزم  تا دید گفت مقداد
اینکه به پشت در هست ای قومِ‌عاد  زهراست

گردیده بود قنفذ  همدست با مغیره 
آنکه میان این دو  در خون فتاد زهراست

(حسن لطفی ۴۰۳/۰۹/۱۴)

  • شنبه
  • 24
  • آذر
  • 1403
  • ساعت
  • 19:6
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران