اگر آن روز پشتِ در، گل یاس
ندا میداد یا عباس...عباس.
سراپا غُرّشِ شمشیر میشد
همان یکتای بی همتایِ احساس
نه دیگر بغضِ بسته بودن دست
و قلبی زخمی از سیلیِ یک مست
نه دیگر دختری اُم المصائب
و دلشوره، که مادر تا سحر هست؟.
ادب را قطره قطره آب میکرد
به جبرانِ لبی بیتاب میکرد.
شاعر : مستعان
- سه شنبه
- 27
- فروردین
- 1392
- ساعت
- 15:14
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه