گریه ها می برد نم نم سوی چشم تار را
سوز گریه آب کرده پیکر تب دار را
چون فدک از مادر ما حق گریه غصب شد
زیر چادر می برد او گریۀ بسیار را
مادرم هرچند مخفی کرده چشمان ترش
پیرهن، رو کرده دست گریۀ مسمار را
چند روزی می شود با ما غریبی می کند
چند روزی هست می بندد به سر دستار را
از همان روز دوشنبه که قباله پاره شد
از همان روزی که سد کردند راه یار را
یک قباله پاره شد، یک گوشواره هم شکست
کاش راضی می شد آن نامرد این مقدار را
بین کوچه رنگ دیوار از خجالت سرخ شد
با لگد کم کرد روی ضربۀ دیوار را
مادرم را می زد و همسایه هم کاری نکرد
آن که بوده شامل «الجار ثم الدار» را
شاعر:محسن حنیفی
- چهارشنبه
- 28
- فروردین
- 1392
- ساعت
- 16:7
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه