هر شب به یاد رویت، ای بانوی یگانه
آیم کنار قبرت از خانه مخفیانه
از آتش فراقت در سوز و در گدازم
ز اعماق سینهی من، آتش کشد زبانه
آن شب که غسل دادم جسم تو را به زاری
بر پیکر تو دیدم، آثار تازیانه!
رخسارهی تو نیلی، دیدم ز ضرب سیلی
کز چشمه سار چشمم شد خون دل روانه
بودی تو بهتر از جان اما دریغ و افسوس
پنهان به خاک کردم جسم تو را شبانه
در خانه، زینب تو مشغول خانه داری
گوید به آه و زاری: بر گرد سوی خانه
تا میدهم حسن را از داغ تو تسلی
مظلوم کربلایت گیرد تو را بهانه
خون جگر ز دیده، (ژولیده) کرد جاری
پیوسته شکوه دارد از گردش زمانه
شاعر:ژولیده نیشابوری
- پنج شنبه
- 29
- فروردین
- 1392
- ساعت
- 5:36
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه