• دوشنبه 3 دی 03


شعر حضرت زهرا(س)(به سخن لب بگشا یار خموش از سخنم)

2258
2

به سخن لب بگشا یار خموش از سخنم
نوح من خیز و ببین غرق به مـوج محـنم
آنقدر سوخته ام زآه تـو ای سوخـتـه ام
که اگر دیده گشایی نشناسی که منم
همه شب تا به سحر فرق من و تو این است
تو مژه وا نکنی من مژه بر هم نزنم
ای کمانتر ز کمان پیش من خسته بمان
ورنه با رفتن تو جان برود از بدنم
غم داغ تو بدوش دل من سنگین است
کوه صبرم ولی از بار غمت می شکنم
ای گل سوخته ام دیده به تو دوخته ام
بعد تو سیر دگر از گل و باغ و چمنم
شاعر:سید محسن حسینی

  • شنبه
  • 7
  • اردیبهشت
  • 1392
  • ساعت
  • 16:6
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران