ای فلک بعد نبی زار و غمینم کردی
با غم و غصه و اندوه قرینم کردی
من که داغی به جگر داشتم از مرگ پدر
پس چرا داغ دگر نقش جبینم کردی
رفته بودم بستانم فدکم را آنروز
وسط کوچه چرا نقش زمینم کردی
از فشار درو دیوار ستم در آنروز
سقط شش ماهه پسر در ثمینم کردی
از جفا سینه و بازوی مرا بشکستی
از نبی شرم نکردی و چنینم کردی
بشنیدم زعلی رهبر خود گفت چنین
محسنم کشته ای و خانه نشینم کردی
- چهارشنبه
- 17
- فروردین
- 1390
- ساعت
- 14:59
- نوشته شده توسط
- مهدی نعمت نژاد
ارسال دیدگاه