باور نمی کنم سفر بی تو را حسین
بی تو کشیده حرمت تا کجا؟ حسین
فرماندهی ارتش غم دیدگان، منم
فرمانروای ارتش بر نیزه ها حسین
با دست بسته رفته به میدان حفظ دین
عباس گونه، بانوی کرب و بلا حسین
هرگز حریف صبر خداوندیم نشد
در شام و کوفه، سنگ و غم و ناسزا حسین
گاهی به روی نیزه و گاهی به زیر چوب
لب های تو شده هدف بی حیا حسین
با خطبه های حیدریم نهضتت گرفت
حتی درون کاخ پر از فتنه پا، حسین
مأمور صبر و گریۀ بر روضه ات شدم
با هر نفس برای تو گیرم عزا حسین
اشکم میان روضۀ تو می چکد ولی
چشمم به راه منقم نینوا حسین
شاعر:حسین ایمانی
- پنج شنبه
- 2
- خرداد
- 1392
- ساعت
- 12:57
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه